بی انگیزگی که در حال حاضر در بین دانشجویان عزیز رواج پیدا کرده، همواره خود آنها و من را رنج می داده و با پرسشگری و تحقیق همواره در پی آن بوده ام که دلیل این بی انگیزگی چیست و چطور می توانم کمک کنم تا دانشجویانی با انگیزه داشته باشم. طی بررسی که سر کلاسهای خودم کردم دلایل بی انگیزگی اغلب به موارد ذیل بر می گردد.
از بین دلایل فوق آنچه به نظر من از همه مهم ترست بحران نداشتن هدف در زندگی است. اگر کسی در زندگی هدف داشته باشد، بسیاری از عوامل بی انگیزگی دیگر وجود نخواهد داشت و هر سد و مانعی در سر راهش باشد از پیش پای برداشته خواهد شد.به همین دلیل در ادامه مطلب متن ذیل را تقدیم دانشجویان عزیز می کنم تا از این رهگذر با ترسیم اهداف و بوجود آوردن یک زندگی هدفمند بتوانند آدمهای موفق و موثری در زندگی باشند و همین طور از این موهبت دیگران را نیز بهره مند کنند.
بسم الله الرحمن الرحیم
«هیچ کس خوشى زندگى را- هر چند اوضاع بر وفق مرادش باشد- جز از میان ناملایمات و سختی ها بدست نیاورد. و هر کس که فرصت را به امید فردائى بهتر از دست دهد زمانه فرصت را از او برباید، چرا که فرصت ربودن رسم روزگار است، و از دست دادن آن؛ راه و روش ایّام مىباشد.»
زندگی موهبت و هدیه خداوند به ما است. اجازه نداریم زندگی را تباه کنیم. خداوند ما را رها شده و بی هدف نیافریده است. مراقب گذر لحظه های ارزشمند عمر خود باشید. لحظه لحظه های ارزشمند عمر مستحق این بی خیالی نیست. زندگی دکمه بازگشت ندارد. فرصت ها به آسانی از دست می رود و به کندی باز می گردد. . اجازه نداریم در ناامیدی، حسرت و افسردگی روزگار را بگذرانیم و در این دنیا بدون هدف، بدون آرمان و باری به هر جهت، زندگی کنیم. آیا تا به حال به این فکر کرده اید که چرا اینجا هستید؟ منظورم این است که اگر هدفی نداشته باشید، پس چرا باید زندگی کنید؟
همین الان دقیقا بنویس چه می خواهی. انسانهای هدفمند خود را باور دارند و اعتماد به نفسشان عالی است. هدف ها مقصدند و زندگی مسیر. تا مقصد معین نباشد، مسیر معنا ندارد. بی هدف بودن، تو را دچار روزمرگی می کند. داشتن هدف تو را از تقلید کورکورانه و از گم شدن در راهی که مقصود تو نیست، باز می دارد. بدانید که هدف ها هستند که مسیر و مقصد زندگی را تعیین و روشن می کنند و به انسان اعتماد به نفس، انگیزه و عشق به زندگی می دهند. هدف، تو را به تحرک و می دارد و تو را با استعدادها و توانمندی های بی کران درونت آشنا می کند. هدف، انگیزه رفتنت و محرک تلاش و کوششت می شود. داشتن هدف، برنامه ریزی در پی دارد، داشتن برنامه، هدف ها را محقق می سازد و برنامه ریزی درست، موفقیت می آفریند. تو با طرح هایی که در نظر می گیری و اهدافی را که بر می گزینی، از ورای این دروازه ها، باغ سبز زندگی ات را مشاهده می کنی. انسانی فردا در زندگیش به دستاوردی می رسد که امروز رؤیائی در سر داشته باشد. در این میان تنها انسان هدفمند و جهت یافته است که به رؤیاهایش می رسد. اگر امروز به ایده ای بیندیشی، فردا قله زندگی را فتح خواهی کرد. کسی که هدفی دارد، برای رسیدن به آن، راه را پیدا خواهد کرد مهم ترین نکته در هر کار، از ته دل خواستن و طلب کردن هدف است. اگر رویایی در سر داشته باشیم و از ته دل بخواهیم، بدون شک رویای ما تحقق می یابد. ما فقط به یک اتفاق احتیاج داریم. تبدیل حرف به عمل! داشتن هدف و برنامه در زندگی به انسان حرکت می دهد، انگیزه می دهد، اعتماد به نفس می دهد، نشاط می دهد و در انسان انرژی می آفریند. کسی که با هدفی مشخص به چیزی، اعتقاد و ایمان دارد، برای رسیدن به آن با همه توانش می کوشد و پیش می رود و هیچ سد و مانعی را یارای آن نیست که در برابرش، مقاومت کند. او بر می خیزد و برای رسیدن به آرمان هایش دست به اقدام و تلاش می زند. زندگی، فرصت های فراوانی در اختیار کسانی که به جستجوی آرمان های بلندشان به پا خواسته اند و به تحقق رویاهایشان همت گماشته اند، قرار می دهد. بدین ترتیب خط مشی خود را در زندگی تعیین کنید و سکاندار کشتی سرنوشت خود باشید، بنابراین با طراحی و هدف گذاری تمام مسیر زندگیت را روشن کن و از زندگیت یک شاهکار بساز برای خود در زندگی هدف و رسالت تعیین کنید و منتظر دیگران نمانید. تو همه چیز های لازم برای برداشتن اولین قدم در اختیار داری، پس دیگر منتظر دیگران نمان، دست از بهانه گیری بهانه جویی های بی پایه و بی اساس بردار و اکنون را به عنوان بزرگترین فرصت زندگی خود بپذیر و اولین گام را بسوی تحقق آرزوهای خود بردار و آنقدر در این مسیر مداومت و پافشاری به خرج بده که در نهایت اتفاقی که همیشه آرزوی آن را داشتی در مقابل چشمان تو محقق شود و به وقوع بپیوندد.
بسیاری از مردم نمیدانند هدف از زندگی کردن چیست و تصوری گنگ و مبهم از "هدف زندگی" دارند و به تبع زندگی هدفمندی را هم سپری نمیکنند. واقعیت این است که بیشتر مردم هدف زندگی خودشان را نمی دانند. به همین دلیل زندگیشان با شانس و تصادف پیش می رود، به چیزهایی می رسند که برایشان اتفاق بیفتد به جای اینکه خودشان آن اتفاق ها را ایجاد کنند مثل این می ماند که با طاس انداختن زندگی می کنند. یک آشنایی تصادفی، یک تماس تلفنی تصادفی، یک اتفاق تصادفی. درنتیجه زندگی آنها هیچ معنا و مفهوم واقعی ندارد و با حس عدم قطعیت درمورد آینده همراه است. اگر شما هم از این دسته افرادید میخواهم به شما بگویم که دوست عزیز، هدف از زندگی، زندگی کردن هدفمند است. آیا در زندگی هدف خاصی را دنبال میکنی؟ به عبارتی آیا به معنای واقعی "زندگی" میکنی یا این که خودت را در روزمرگیها غرق کردهای؟ هدف در زندگی آن چیزیست که با همه وجودت به آن علاقهمندی و برای رسیدن به آن سخت تلاش میکنی و همه سختیها را به جان میخری تا از لذت و خوشیهای آن پیروزی بهرهمند شوی. هنگامی که بدانی ثمره تلاش و فعالیتهای تو به دیگران هم سود میرساند و ممکن است زندگی آنها را نیز هدفمند کرده تغییر دهد، انگیزهای آنچنان قدرتمند در وجودت شکل خواهد گرفت که میتوانی مشکلترین کارها را نیز انجام دهی. وقتی حس کنی که برای دیگران مفید هستی، شور و شوق و نیرویی زاید الوصف پیدا میکنی که در عبور از هر مانعی به کمکت خواهد آمد. دوست عزیز بدان که اگر هدفت را از زندگی پیدا نکنی، همواره جایی خالی در وجودت حس میکنی و انگار که چیزی گم کرده باشی سرگردان و بیهدف زندگی را سپری خواهی کرد ولی لذتی از آن نمیبری. این کمبودهای درونی هستند که احساسهای تلخ ناامیدی، درماندگی، پوچی، طردشدگی، ناامنی، ترس و آسیبپذیری را به همراه میآورند و زندگی را به کامتان تلخ خواهند کرد. پیدا کردن هدف زندگی امر واجبیست و هیچ کس نباید آن را به حاشیه رانده از آن غافل شود.
از من نپرسید! من از کجا باید بدانم هدف زندگی شما چیست؟ پیدا کردن هدف زندگیتان کاری است که فقط از دست خودتان برمی آید. تو نمیتوانی هدف زندگی خود را در بین کتابها و مجلات و آگهیهای بازرگانی پیدا کنی یا از کسی بخواهی که هدف زندگیت را مشخص کند. این وظیفه فقط برعهده توست یا باید آن را کشف کنی یا این که خلقش کنی. هر فردی متفاوت است به همین دلیل اهداف ما از زندگی هم متفاوت هستند. حقیقت ناراحت کننده این است که افراد برای پیدا کردن هدفشان تلاش می کنند اما خیلی از آنها هدفشان را پیدا نمی کنند. آدم ها معمولاً زندگی هایی تصادفی را می گذرانند، بدون اینکه واقعاً به جایی برسند. آنچه اهمیت دارد این است که در زندگی هدف داشته باشید. اول و مهم تر از همه تو باید بدانی برای چه خلق شدهای؟ خداوند حکیم آیا تو را رها شده آفریده است یا تو را برای یک هدف متعالی خلق کرده و همه آسمانها و زمین را مسخر تو گردانیده است؟ براین اساس سوالات ذیل را پاسخ بده:
- به چه چیز بیش از همه علاقه داری؟
- دوست داری به چه کاری مشغول باشی و در چه کاری مهارتهای بیشتری داری؟
- چه چیزی باعث میشود که صبح از رختخواب بیرون بیایی؟
- دوست داری چه کار کنی که دیگران را خوشحال کند یا گرهای از مشکلاتشان باز نماید؟
- آیا از کمک کردن به دیگران شاد میشوی؟ اگر این طور است دوست داری چگونه این کار را انجام دهی؟
- اگر بدانی شکست نمیخوری، دست به چه کاری خواهی زد؟
هنگامی که هدف زندگیت را بیابی، از زندگیت لذت خواهی برد چرا که هر روز صبح با انگیزه انجام کارهای مورد علاقهات از رختخواب بیرون میآیی، تمام روز با سعی و کوشش فراوان در جهت تحقق هدفت فعالیت میکنی و هنگامی که میبینی دیگران از نتایج کارهایت بهره میگیرند و لبخندی سرشار از رضایت روی لبهایشان مینشیند، پی میبری که تلاشهایت بیهوده نبوده است. به این ترتیب با خستگی رضایت بخشی به رختخواب میروی و خوابی خوش را تجربه میکنی. از ملزومات تعیین هدف اینست که خود را به درستی بشناسی و از تمامی نقاط قوت و ضعف خود به تمامی آگاه باشی. تو در کاری که به آن علاقهمندی مهارت داری و آنچه را که دوست داشته باشی به خوبی و با تمام وجود به انجام میرسانی. وقتی که ما دریابیم که به واقع به چه چیز علاقهمندیم، هیجان و شور و اشتیاقی بیمانند درونمان احساس خواهیم کرد که ما را در مسیر نیل به آن هدف قرار داده تا به انتها کمکمان خواهد کرد. گاهی اوقات هم پیدایش این هدف و کشف آن باعث میشود که ما ناامید و افسرده شویم چرا که میبینیم چقدر فرصتها را از دست دادهایم و تا برآورده کردن آرزوهایمان چه راه سخت و طولانی در پیش داریم. تو باید این دو احساس متضاد را کنار هم جمع کنی و آن نیروی بزرگ و انگیزه قدرتمند را برای جبران فرصتهای از دست رفته به خدمت بگیری بدان که شروع یک کار همیشه دشوارست ولی همین که قدم اول را برداری، از آن خیال پردازیهای روزانه در میایی و به دنیای واقعیات پا میگذاری. به خاطر داشته باش که مسافت هزار کیلومتری با شروع از یک گام پیموده میشود و کسی که میخواهد کوه را جابهجا کند، ابتدا از جمع کردن سنگریزهها آغاز میکند. هنگامی که دریابی به واقع از زندگی چه میخواهی و علاقه و خواستهات در زندگی چیست، تصمیم میگیری که به آن برسی و نقشه راه را ترسیم میکنی. این نقشه مسیرهای گنگ و مبهم را روشن کرده و راههایی که به بنبست ختم میشوند را حذف میکند. وقتی که مسیر به وضوح و روشنی مشخص شد، ماهیت و شکل هدف نیز اندک اندک روشن میشود و تو خواهی توانست ابعاد آن را به چشم ببینی. رویاهایتان را فراموش نکنید و به آنها جان ببخشید چرا که بدون این آرزوها زندگی پویایی و نشاطش را از دست خواهد داد. آرزوها و تلاشهایی که برای تحقق آنها صورت میگیرند، زندگی را به جریانی پربار، مفید، پویا و لذتبخش تبدیل خواهند کرد.
گام اول: فهرست کردن هدفها؛ فکرت را آزاد کن و به همه آنچه که می خواهی برسی فکر کن و آنها را فهرست کن. سعی که در زندگی بزرگ اندیش باشی و به اهداف بزرگ فکر کنی. ارزش تو به بزرگی فکر توست. حتی خالق تو نیز از تو کارهای بزرگ می خواهد.
گام دوم: زمان بندی هدفها؛ ( زمان لازم برای رسیدن به هدف). هدفها را در طول عمرت زمان بندی کن واینکه به هر هدف در چه مقطع زمانی می خواهی برسی
گام سوم: اولویت بندی هدفها؛ بدون شک همه اهداف اهمیت یکسانی ندارند. با توجه به وقت محدودی که در اختیار داری آنهایی را که مهم ترند در صدر قرار بده.
گام چهارم: ایجاد انگیزه برای هر هدف؛ سعی کن اهدافت را به وضوح تعریف کنی و حتی برای آنها یک اندازه ارائه بده. هرچه هدف واضح تر تعریف شود جهت گیری تو و سنجش تو از دوری و یا نزدیکی به آن دقیق تر خواهد بود.
گام پنجم: برنامه ریزی برای رسیدن به هدفها؛ برای رسیدن به اهدافت یک برنامه ریزی دقیق انجام بده و برنامه عملت را مشخص کن.
گام ششم: اقدام و شروع حرکت در مسیر هدف؛ همت بلند دار که مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیده اند!. هر آنچه که می خواهی به آن برسی با پشتکار و همت بلند بدست می آید. صبر و پایداری در رسیدن به هدف تو را به همه یا بخشی از هدفت خواهد رساند.
هدفی را که انتخاب میکند باید پنج ویژگی زیر را دارا باشد تا آن هدف به صورت صحیح انتخاب شده باشد.
اول: هدف باید مشخص باشد، یعنی
-باید تمام ابعاد آن به روشنی تعریف شده باشد. برای مثال اگر شما بگویید که میخواهید خانه ای داشته باشید باید مشخص کنید که نوع خانه، وسعت خانه، موقعیت مکانی آن، حدود قیمت آن ، مشخصات و خصوصیات داخل خانه چه باید باشد.
- تصویر روشن و شفافی از تحقق آن در ذهن خود داشته باشید یعنی اینکه بدانیم این هدف برای ما و دیگران دارای چه اثر یا آثار قابل تعریفی است و یا بعبارت دیگر ما باید به روشنی بدانیم که اگر به هدف خود نرسیم چه چیزهایی را از دست خواهیم داد و چه تفاوتهایی با بدست آوردن آن وجود دارد و اگر این تفاوتها برای ما ایجاد ضرورت ننماید ( یعنی در واقع یک تفنن باشد ) هرگز محرک کافی برای تحقق اهدافمان ایجاد نشده است.
- حتما هدف خود را در قالب یک جمله مثبت و بطور واضح بنویسید وهمواره در جلوی دید خود قرار دهید و اگر بتوانید تصویری از آن برای خود تهیه کنید به مراتب تاثیر بیشتری در تحریک شما خواهد داشت و همچنین اگر بتوانید احساسات خود را نیز در صورت رسیدن به هدف شناسایی کنید و در ذهن خود مرور کنید آنگاه خواهید دیدکه چه تاثیر شگرفی در سرعت بخشیدن به رسیدن به اهدافتان در شما ایجاد خواهد شد توجه داشته باشید. برای موفقیت باید بر آنچه میخواهید تمرکزکنید و نه بر آنچه نمیخواهید.
- هزینه هایی را که برای رسیدن به هدف خود باید بپردازید مشخص کنید و توجه داشته باشید که بخش مهمی از این هزینه ها اموری است که باید از دست بدهید بعنوان مثال هزینه قبولی در کنکور فقط پرداخت مبلغ ثبت نام در کلاس کنکور نمیباشد شما باید از رفتن به سینما و پارک و ..... نیز برای مدتی چشم پوشی کنید .
-اهداف شما باید بصورت همگون تعریف شوند یعنی تعارضی با یکدیگر نداشته باشند بعنوان مثال شما نمیتوانید تنها رشد سرخود را بخواهید مگر اینکه اندام دیگر شما نیز با آن رشد کنند در غیر اینصورت شما شکست خواهید خورد . اما نکته مهم این است که در صورت شکست ناامید نشوید بلکه مجدداً اهداف خود را مورد بررسی قرار دهید و اشکال آن را رفع کنید.
- اگر هدف خود را انتخاب کردهاید برای اینکه بفهمید هدف شما مشخص و شفاف است به چهار سئوال زیر پاسخ روشن دهید. اگر هدفم محقق شود چه نتایج مطلوبی را برای من و دیگر افرادی که سرنوشت آنها برای من مهم است خواهد داشت ؟ اگر هدفم محقق شود از وقوع چه نتایج نامطلوبی برای من و دیگران جلوگیری میکند؟ اگر هدفم محقق نشود چه اثرات سویی برای من و دیگران خواهد داشت و بعبارت دیگر چه بهایی را پرداخت خواهم کرد؟ اگر هدفم محقق نشود چه نتایج مطلوبی برای من و دیگران بدست نمیآید؟ همچنین در انتخاب اهداف خود به دو نکته مهم دیگر توجه داشته باشید. الف : مجموعه اهداف شما نباید یکدیگر را نقض کنند و متضاد یکدیگرباشند. ب : دیگران را نیز در اهداف خود در نظر بگیریم و به اهداف معنوی نیز بیاندیشیم.
دوم: بتوان آن را اندازه گیری کرد،
-این ویژگی هدف ( قابل سنجش بودن ) فقط به این معنا نیست که هدف باید امر کمی باشد بلکه به این معناست که هدف باید شاخصی برای تحقق داشته باشد تا بتوان میزان فاصله آن را ( دور بودن یا نزدیک بودن ) نسبت به خود تشخیص دهیم. در مورد اهداف مادی می توان آنها را با شاخص های کمی مورد سنجش قرار داد و در مورد اهداف معنوی باید از شاخصهای کیفی استفاده نمود بعنوان مثال اگر شما می خواهید بنده خوب خدا باشید باید شاخص هایی را نیز برای یک بنده خوب تعریف کرده باشید و خود را با آن شاخص ها سنجش کنید.
سوم: واقعی و دست یافتنی باشد و
-لازم نیست که هدف شما از دید دیگران امری ممکن باشد ولی حتما باید از دید خودتان غیر ممکن نباشد .در غیر این صورت هدفی که انتخاب کرده اید تنها یک آرزوست.به عنوان مثال اگر هدف شما داشتن یک هواپیمای جت اختصاصی است خودتان آنرا مورد بررسی قرار دهید که آیا آن هدف برای شما دست یافتنی است یاخیر!
-واقعی بودن هدف یعنی اینکه هدف خیالی و توهمی نباشد به عنوان مثال شما نمی توانید به بازار بروید و یک ماشین پرنده خریداری کنید اما ساخت یک ماشین پرنده برای یک مخترع میتواند یک هدف باشد پس ماشین پرنده برای اولی یک خیال و برای فرد دوم یک هدف است. ویا قبولی در کنکور در رشته ایی که اصلا وجود ندارد یک هدف غیر واقعی است .اما می توانید به عنوان یک برنامه ریز وزارت علوم ،ایجاد رشته مذکور را هدف قرار دهید.
چهارم: دارای زمان باشد.
-متاسفانه بسیاری از افراد از توجه به این ویژگی غفلت می ورزند. شایددر این مواقع سعی می کنند برای تحقق اهداف خود زمان پیش بینی کنند و وقتی که این توان را در خود نمی یابند از تعیین آن منصرف میشوند. غافل از اینکه زمان در واقع بخشی از هدف شماست برای مثال، تصور کنید شما در سن 30 سالگی صاحب دوچرخه شوید و یا در سنین کهولت که امکان رفتن به دانشگاه را ندارید در کنکور قبول شوید. پس لازم است که شما زمان وقوع یا دستیابی به هدف خود را پیش بینی کنید درست مثل تعیین خود هدف. تنها شما به طرف هدف حرکت نمی کنید بلکه هدف نیز به سمت شما حرکت خواهد کرد.